Almost ready!
In order to save audiobooks to your Wish List you must be signed in to your account.
Log in Create accountShop Small Sale
Shop our limited-time sale on bestselling audiobooks. Don’t miss out—purchases support local bookstores.
Shop the saleLimited-time offer
Get two free audiobooks!
Now’s a great time to shop indie. When you start a new one credit per month membership supporting local bookstores with promo code SWITCH, we’ll give you two bonus audiobook credits at sign-up.
Sign up todayکتاب صوتی عین عاشقی
This audiobook uses AI narration.
We’re taking steps to make sure AI narration is transparent.
Learn moreSummary
حسین وحدانی را با کتاب دال دوست داشتن و دست نوشتههایش در فضای مجازی میشناسیم. کتاب عین عاشقی نیز کتابی است به قلم همین نویسنده ماهر و خوشنام معاصر. حسین وحدانی معتقد است تناقضهایی که در ذات عشق وجود دارد آن را زیبا و دیدنی و قابل تجربه میکند. او عشق را مانند منشوری توصیف که نور را هرطوری به آن بتابانید، باز هر جور که بخواهد بازتاب میکند. هم زشتی عشق و هم زیبایی آن دیدنی است.
کتاب عین عاشقی از عشق میکند، از وصالها و جداییها. از لحظات تلخ و شیرینش مینویسد که هر خوانندهای را مجذوب خودش میکند. همهی ما اینها را تجربه کردهایم اما نیاز است که نویسندهای باشد که از آنها بنویسد.
حسین وحدانی در کتاب عین عاشقی هیچ راهکاری برای تمام شدن روزهای تلخ و ادامهدار شدن روزهای شاد نمیدهد. نویسنده فقط قصد دارد در این کتاب شما را با الفبای عاشقی آشنا کند، آن هم در این روزگاری که همه در درگیریها و دغدغهها آن را به دست فراموشی سپردهاند.
بخشی از کتابوقتی به عشق آری میگوییم، در حقیقت به رنج هم خوشامد گفتهایم. لای این در را که باز کنی، رنج هم همراه با عشق به درون قلبت میخزد. مولانا میگوید: «باید دشمن خود شدن، تا دوست روی نماید.» و متأسفانه درست میگوید.
دوستم در شهر کلن آلمان قصة رسمی قدیمی را برایم تعریف کرد که جوانان عاشقپیشه، چندین نسل بهجا میآوردند؛ حتی پیش از جنگ جهانی دوم، اسمشان را مینوشتند روی قفلها، قفلها را میبستند به پل، کلیدش را میانداختند توی رود راین و منتظر میماندند یکی قفل طلسم وصالشان را باز کند. همه میدانستند که عشق فرشتهای ندارد که کارش بازکردن قفل عاشقانههای بیفرجام باشد - همه میدانیم - اما همه میدانستند که عشق کارش را از راههای معمول پیش نمیبرد - همه میدانیم - چون عشق هرچه باشد، اتفاق یا بیماری یا موهبت یا فاجعه، چیزی معمولی نیست؛ هرجای دنیا که باشد. هرجای تاریخ، برای هرکسی، یا هر چندمین بار که اتفاق بیفتد. عشق تنها راه گریز آدمیزاد است برای اینکه در قفس روزمرگیاش نپوسد. حتی